قبلنا اسمه قــوربـــاغـــه فقط " غــور " بوده

یعنی فقط بهش میگفتن "غـــور"

بعد معلما که املا میگفتن میخواستن

راهنمایی کنن میگفتن"غــور" با "غ"

یعنی "غـــور" رو با (غ) بنویسید نه با (ق)

بعد یه چند تا دانش آموز خنگ و احمق

 نیمکت آخر بودن اومدن نوشتن "قــور"

بعدنا یه سری دانش آموز خنگ تر اومدن

وقتی معلم میگفت "غـــور" با "غ"

اینا دوتا اشتباه مینوشتن یعنی

 هم مینوشتن "قــور" و هم "باغه" رو آخر کلمه می نوشتن

  و اینگونه بود که کلمه "غـــور" تبدیل شد به "قــوربـاغـه"

نیم ساعت نشستم فکر کردم تا فلسفه این کلمه رو پیدا کردم!!!

دروغ چرا؟ بعضی ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می کردند!

.

.

.

یواشکی ساکشان را می بستند و بدون این که پدر و مادر بفهمند با خودشان بیرون میبردند

و به بهانۀ مدرسه، جیم می زدند و می رفتند جبهه

 قبلش یواشکی دست برده بودند توی شناسنامه و سن شان را تغییر داده بودند

 بعضی ها یواشکی دار و ندارشان را می دادند به فقرا یا کمک می کردند به جبهه

 شب ها یواشکی از چادر یا اتاق یا سنگر می زدند بیرون و نماز شب می خواندند

 یواشکی های شان هم عالمی داشت.  

شهید وطن ا! تو که صدایت به خدا میرسد! به او بگو خلوت های ما را نگاه نکند...

 "خیلی یواشکی هایمان عوض شده است"

اگر خاموش باشي تا ديگران به سخنت آرند ، بهتر که سخن گوئي و خاموشت کنند.

 

سقراط

منبع:pinkgirl1997.blogfa.com

كنـار يـه دخـتـر تـو تاكسي نشسته بـودم چـند بـار پـشت سرهم گـفـت: چـي؟چـي؟چـي؟
بـعد كـه پـياده شد از رانـنده پـرسيدم ايـن چـش بـود ؟؟

گـفت هيچـي بـابـا عـطسـه ميـكـرد :|

مارو نمیبینی خوش میگذره ؟
.
.
.
.
.
.
.
مسخره ترین سواله واسه احوال پرسی

 

معلم: عزیزم الفبای فارسی رو بگو
.
.
.
.
.
.
.
شاگرد : الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت ...
معلم : الفبای انگلیسی رو بگو ببینم
شاگرد : ای – بی – سی – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد ...
معلم : الفبای یونانی رو بگو ببینم
شاگرد : آلفا – بتا – ستا – چهارتا – پنج‌تا ...
معلم : نخواستم بابا یه شعر بخون
شاگرد : نابرده رنج گنج – پنج – شش – هفت ..
معلم |:

ﻭﺻﯿﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﯾﻪ ﮐﺮﻡ ﺿﺪ آﻓﺘﺎﺏ ﻭ
ﻋﯿﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﯽ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺧﺎﮎ ﮐﻨﻦ
..
ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ فرهیخته ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﻄﻤﻨﺎ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻗﺒﺮم ﻣﯽ ﺗﺎﺑﻪ !!!

از تـایـپ کـردن آدرس صفـحـه تـا لـود شدن کـامـل اون میشه ده رکـعـت نـمــاز قـضـا بــه جـای آورد...

غـفـلـت نکـنید مـومـنین

 

وسط درس خوندن يكي از جزوه ها پاشد رفت :|
بش گفتم : كجااااا؟
گفت: حرف نزن بابا تو بخون نيستي 
دیدم حق داره خداییش گفتم برو اقا دست حق پشت و پناهت!

قبل از ازدواج از هر انگشت دخترای ایرانی یه هنر میباره

ولی مشاهده شده که بعد از ازدواج غیر از لاک هیچی از انگشتاشون نمی ریزه

گاهی اونقدر خدا زود به خواسته مون جواب میده که باورمون نمیشه از طرف اون بوده...

اینجاست که میگیم عجب شانسی آوردم!

موقع امتحان که میشه یه سوالی ذهنم رو بد جور درگیر میکنه :
میخوام بدونم من دقیقا تو سال تحصیلی چه غلطی می کردم ؟؟؟

مورد داشتیم طرف با دنده اتومات هم خاموش کرده
مدیونید اگه فکر کنید دختر بوده !

اﺯ مسئولین ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺳﻮﺭﺍخ هاﯼ ﻧﻮﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﻭ ﭘﺮ کنند، ﻣﺮﺑﺎی ﺁﻟﺒﺎﻟﻮ ﮐﻮﻓﺘﻤﻮﻥ می شه!

يه روز غضنفر ميره مغازه لوازم خونگي چشش ميافته به فلاسك ميپرسه آقا اون چيه؟ مغازه دار ميگه اون فلاسكه ميپرسه كارش چيه ميگه هر چيز سردي رو بزاري تو ش سرد نگه ميداره هر چيز گرم هم بذاري توش گرم نگه ميداره مرده خوشحال ميشه و يكي ميخره فردا كه ميره اداره باخودش ميبره رييسش وقتي فلاسكو ميبينه ميگه ببينم چي تو اون فلاسكت داري؟ ميگه اقاي رييس 2 تا الاسكا دارم با 3 تا فنجون قهوه!!

سه تا رفيق اصفهوني و شيرازي و تهرانیه با هم ميرن رستوران ولي بدون يه قرون پول . هر کدومشون يه جايي ميشينن و يه دل سير غذا ميخورن و اول اصفهونيه ميره پاي صندوق و ميگه : ممنون غذاي خوبي بود اين بقيه پول مارو بدين بريم : صندوقدار : کدوم بقيه آقا ؟ شما که پولي پرداخت نکردي . اصفهونيه ميگه يعني چي آقا خودت گفتي الان خورد ندارم بعد از صرف غذا بهتون ميدم . خلاصه از اون اسرار از اين انکار که شيرازيه پا ميشه... و رو به صندوقدار ميگه..

 

.

ادامه ی مطلب ...

مورد داشتيم كه رفته خونه دختره ويندوز عوض كرده. 

دختره گفته اگه ميشه ماي كامپيوتر رو هم نصب كنيد!

 او نم گفته:اونجوري هزينتون بيشتر ميشه ها دختره گفته: چاره اي نيست،نصب كن

هر کی فرق این دو تا عکسو گفت رمز وبلاگو بهش میدم!http://fun.sdinet.de/flash/find_the_three_errors.swf

نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت … مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا … مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست.طبق لیست من الان نوبت توئه مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر … مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره… توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت.مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت… 

 

ادامه ی مطلب ...

سکوت که ميکنم هرزگاهي ميشنوم ندايي درونم آرام مي گويد

.

.

.

.

ماشالا چقدر خشگلي .......

من نميگما ندايه درونم ميگه !

ما تنبلا یه بار خونه رو تمیز میکنیم هرچی مهمونه صدا میکنیم تو همون هفته بیاد

هر انسانی یک بار،
برای رسیدن به یک نفر،
دیر می کند.
و پس از آن،
برای رسیدن به کَسان دیگر،
عجله ای، نمی کند!

تهرانيه واسه اصفاهانيه تعريف ميكرده:

رفتم خونه دوست دخترم، داشت ظرف ميشست، بغلش كردم  بردمش تو اتاق خواب،

اصفهانيه ميگه: آآآآآآآآ شيري آبم وازززز؟؟؟؟

 

آقا من یه سری  واسه کنکور کتاب سبز خوندم
ولی نتیجه  قهوه ایی شده !! نمیدونم چرا
اینو گفتم گول این تبلیغات رو نخورید الکیه