سه تا رفيق اصفهوني و شيرازي و تهرانیه با هم ميرن رستوران ولي بدون يه قرون پول . هر کدومشون يه جايي ميشينن و يه دل سير غذا ميخورن و اول اصفهونيه ميره پاي صندوق و ميگه : ممنون غذاي خوبي بود اين بقيه پول مارو بدين بريم : صندوقدار : کدوم بقيه آقا ؟ شما که پولي پرداخت نکردي . اصفهونيه ميگه يعني چي آقا خودت گفتي الان خورد ندارم بعد از صرف غذا بهتون ميدم . خلاصه از اون اسرار از اين انکار که شيرازيه پا ميشه... و رو به صندوقدار ميگه..
آقا راست ميگن ديگه ، منم شاهدم وقتي من ميزمو حساب کردم ايشون هم حضور داشتن و يادمه که بهش گفتين بقيه پولتونو بعدا ميدم .
صندوقداره از کوره در رفت و گفت : شما چي ميگي آقا ، شما هم حساب نکردي ! بحث داشت بالا ميگرفت که ديدن تهرانیه نشسته وسط سالن و هي ميزنه توي سرش . ملت جمع شدن دورش و گفتن چي شده ؟ تهرانیه گفت : با اين اوضاع حتما ميخواد بگه منم پول ندادم .
نظرات شما عزیزان: